هامـــان

بصدره نامه یی آغاز کردم. ... .گرفتم کلک و کاغذ باز کردم

هامـــان

بصدره نامه یی آغاز کردم. ... .گرفتم کلک و کاغذ باز کردم

سخني با ميهمانان بلاگ
هامـــان

ســــــــلام ای نــوجـوانــانِ دلاور …
سلام ای خواهر ِ خوب، ای برادر

سلام ِ حضرتِ حق بر شما باد …
که دین با دستـتان گردیده آباد

در این وبـسایت ، اشعـاری لـطیف است …
که در آن نکته هایی بس ظریف است

حـکایـت ، طـنـز ، شعـر ِ اجتماعی …
سیاسی ، مذهبی ، حتّی دفاعی

غزل های کلاسیکِ رُمانتیک …..
پر از ابیاتِ بکر و تازه و شیک

دوبیتی های زیبا و قصاید …
عـناوینـی مهم لای جراید

رباعی ، مثنوی ، اشعار ِ پرمغز …
پـر از اندیشه های جالـب و نغز

سپاس و خیر ِ مقدم با خوشآمد …
نـثـار ِ هر کسی کـایـنـجـا در آمد

علی همراه و دستش یارتان باد …
به طوفـان ، نـوح پرچمـدارتان باد

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی جستاری
واپسین خطوط
نگارندگان

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

هیچ دقت کردی که :

وقتی به عیادت مریضی میری ،

وقتی به فقیری کمک میکنی ،

وقتی باعث ازدواج دو جوان میشی ،

وقتی دست نوازش بر سر یتیمی می کشی،

وقتی انفاق میکنی زکات و خمس میدی،

وقتی پرستاری بیماری رو میکنی،

وقتی قرضی به کسی میدی،

وقتی قربونی میکنی و بین فقرا پخش میکنی،

وقتی جاتو تو اتوبوس به یه بزرگتر یا خانم میدی،

وقتی از زحمات دیگران قدردانی و تشکر میکنی،

وقتی با روی خوش سلام میکنی ،

وقتی خوش قولی ،

وقتی زکات دانشت رو با نشر اون می پردازی

وقتی از مظلوم دفاع میکنی

وقتی عذرخواهی رو قبول میکنی و خطای دیگران رو میبخشی و از انتقام صرف نظر میکنی ...

داری فرد یا افرادی رو شاد میکنی !

و آیا به این نکته دقت کردی که برخلاف اون تصوری که وجود داره

اسلام دین شادی و بالاتر از اون دین شادی آفرینیه

دینی که حتی رنگ سیاه در اون مکروهه !

رنگی که نماد غمه !

و پاداش این دین شادی آفرین در دنیا و آخرت برات شادیه ...

امیدوارم همیشه شاد باشید و شادمانی هدیه کنید...

  • سیده زینب مصطفوی

چارلی چاپلین بازیگری کمدی بریتانیا و فردی بسیار مشهور در تاریخ هالیوود در دوران فیلم سیاه و سفید بود

 او در 16 آوریل 1889 چشم به جهان گشود و در غروب 25 دسامبر 1977 با دنیا وداع نمود.

او در نامه ای تاریخی حرف هایی بسیاری را برای فرزندش “جرالدین”  نوشت که در بخش زیر آنها را با هم میخوانیم:

جرالد دخترم

از تو دورم ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمیشود. اما تو کجائی ؟

در پاریس روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه لیزه…

این را میدانم و چنان است که گوئی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدمهایت را میشنوم.

شنیده ام نقش تو در این نمایش پرشکوه ، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.


 ادامه‌ی این نامه را در ادامه‌ی مطلب بخوانید...


  • سیده زینب مصطفوی

من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان ‌صفت باشم...من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم... من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم... چرا که من یک انسانم...و این‌ها صفات انسانى است.
 
و تو هم به یاد داشته باش:
من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى... من را خودم از خودم ساخته‌ام... تو را دیگرى باید برایت بسازد.
و تو هم به یاد داشته باش... منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است، تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان... و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى... و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه... ولی نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى!...می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم ... می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم و این جهان مملو از انسان‌هاست... پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد... و تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.... قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است... دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند... حسودان از من متنفرند ولی باز می‌ستایند!..... دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم! ... چرا که من اگر قابل ستایش نباشم... نه دوستى خواهم داشت... نه حسودى، نه دشمنى و نه حتی رقیبى.
 
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد... به خاطر بیاورى آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى... همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت... اما همگى جایزالخطا.

  • سیده زینب مصطفوی